جدول جو
جدول جو

معنی نیک طینت - جستجوی لغت در جدول جو

نیک طینت
نیک سرشت، خوش ذات
تصویری از نیک طینت
تصویر نیک طینت
فرهنگ فارسی عمید
نیک طینت
(نَ)
خوش ذات. (ناظم الاطباء). نیک سرشت. نکوسرشت. پاک نهاد. پاکیزه طینت. نیک جبلت
لغت نامه دهخدا
نیک طینت
پاکدل پاکدرون نیک ذات نیک سرشت
تصویری از نیک طینت
تصویر نیک طینت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک طینت
تصویر پاک طینت
پاک سرشت، پاک نهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک سیرت
تصویر نیک سیرت
خوش خلق، خوش خو
فرهنگ فارسی عمید
(رَ قَ زَ)
که به نیکی های دیگران نظر کند و بدی ها را نادیده گیرد، مقابل عیب بین: نیک دل باش تا نیک بین باشی، (قابوسنامه)،
جز این علتش نیست کآن خودپسند
حسد دیدۀ نیک بینش بکند،
سعدی،
یقین بشنو از من که روز یقین
نبینند بد مردم نیک بین،
سعدی،
، که به خوبی ببیند، که قوه بینائیش خوب است:
نور حق ظاهر بود اندر ولی
نیک بین باشی اگر اهل دلی،
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نِ نَ)
نیکوسرشت
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پرهیزگار. متقی. خداترس. پارسا. (ناظم الاطباء). متدین. پاکدین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
خوش خلق. (ناظم الاطباء). خوش خو. (فرهنگ فارسی معین). پارسا. (ناظم الاطباء). آنکه باطنش از عیب و نقص مبرا باشد. (فرهنگ فارسی معین). پاک نهاد. نیکونهاد. صافی ضمیر. نیک دل. پاک ضمیر:
صاحب دل نیک سیرت علامه
گو کفش دریده باش و خلقان جامه.
سعدی.
درون مردمی چون ملک نیک سیرت
برون لشکری چون هژبران جنگی.
سعدی.
درویش نیک سیرت پاکیزه رای را
نان رباط و لقمۀدریوزه گو مباش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(طَ عَ)
نیک رو. زیباروی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نیک نهادی
لغت نامه دهخدا
نیک بین بودن، رجوع به نیک بین شود
لغت نامه دهخدا
(زُ نَ)
نازک طبع. نازک طبیعت. حساس. نازپرورده:
مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد
چه غم دارد ز خارآن کس که آتش زیر پا دارد.
طالب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پاک سرشت. پاک نهاد. پاک فطرت
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ)
کسی که از او انتفاع نتوان کرد. ممسک. خشک پهلو. خشک نهاد. (آنندراج) :
از خشک طینتان مطلب جز جواب خشک.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پاکدین، متدین به دین حق
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نیک طینت. نیکوسرشت. نیکونهاد
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نیک ذاتی. نیک سرشتی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکو طینتی
تصویر نیکو طینتی
نیک ذاتی نیک سرشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک دیانت
تصویر نیک دیانت
پاکدین متدین پاک دین
فرهنگ لغت هوشیار
خوشخو، خوش خلق، پارسا پاکسرشت فرو دهنده خوش خو خوش خلق، آنکه باطنش از عیب و نقص مبرا باشد: پارسا: (شاهزاده خوب صورت نیک سیرت... که آتش شمشیر آبدارش بهرام را چون سپند میسوخت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک طینت
تصویر خاک طینت
خاک سرشت خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک طینت
تصویر پاک طینت
پاکنهاد، پاک فطرت پاکزاد پاک سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو طینت
تصویر نیکو طینت
نیک ذات نیک سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک نیت
تصویر نیک نیت
نیکخواه کسی که قصد و اندیشه وی همیشه نیکو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک طینتی
تصویر نیک طینتی
نیک ذاتی نیک سرشتی
فرهنگ لغت هوشیار
پاک سرشت، پاکنهاد، خوب سرشت، خوش قلب، خوش نیت
متضاد: بدطینت
فرهنگ واژه مترادف متضاد